Br!tney βυzzиιм
Posts : 94 Join date : 2011-10-22 Age : 31
| Subject: ادبیات واژه زن 28/10/2011, 6:41 am | |
| باد بزن: زن بادی – زن هوایی – زن خرافاتی – زن الکی خوش
برزن: ریشه تاریخی کلمه زن – (بر + زن) زن برتر – زن برتر از مرد – تا کنون چنین زنی یافت نشده
بزنگاه: زن زیبا – (به + زن + نگاه) زنی که باید به او نگاه کرد
دار زن: زن بی رحم – زنی که دار می زند
داور زن: زن داور – زنی که داوری می کند یا داوری را میزند
راهزن: راننده ای که مونث باشد مثال: راهزن کامیون، راهزن اتوبوس، راهزن وانت، راهزن تاکسی، راهزن موتور؛ راهزن الاغ
زن بابا: زن برتر از مامان – زن از مامان بهتر
زن باز: زن باره – مردی که با زن ها بازی میکند مثال: خاله بازی، مامان بازی، دختر بازی
زن ذلیل: زنی که مرد خود را ذلیل و بیچاره کرده
زن گرفتن: بدبختی – بیچارگی – بزرگترین اشتباهی که مردها در طول زندگی خود متعدد مرتکب آن میشوند
زناء (به فتح ز): جمع زن – شکل عامیانه ی لفظ زن ها
زناشویی: کسی که زنان را میشورد – مُرده شور
زنانه: مختص زنان – موادی که خانمها برای زیبایی از آن استعمال میکنند – لوازم آرایشی
زنبق: در کتیبه های تخت جمشید به صورت زنبوق به کاربرده شده است – زن بوق – زن نفهم
زنبور: در مصر باستان به زنی که دارای موهای بور و طلایی بوده با نام زنبور یاد شده است
زنبیل: نیروی امنیتی اجتماعات زنانه – زنی که با بیل دفاع می کند – زن بیل به دست – گاهی در معانی زن کشاورز نیز آمده است
زنجان: زن خوب – زن نایاب – سرور – همان زن است به شیوه صمیمانه – چیزی که همه مردها مجبورند بگویند
زنجیر: زنی که مثل جیرجیرک همیشه صدا میکند – زن جیرجیرک صفت
زنخدان (به فتح ز): زن خندان – زنی که همیشه و در همه حال می خندد
زندان (به فتح ز): محل اجتماعات بانوان (محل تجمع جنس مؤنث) – عموماً ردیف اول کلاس
زندان بان (به فتح ز): مرد جاهل – مردی که از زنان دانا مراقبت می کند
زندانی (به فتح ز): (زن + دانی) زن دانا – به دلیل کمبود این نسل از زن اطلاعات زیادی از آن نداریم
زنگوله: زنی که به راحتی گول میخورد – یا زنی که به راحتی مردی را گول می زند
زننده: زن یک دنده – زن لجباز – زنی که روی حرف خود پافشاری می کند
زنهار: زن حار – زن وحشی – زن زبون نفهم
سوءظن: در یونان باستان به صورت سوءزن آمده است – احساسی که خانمها نسبت به شوهرانشان دارند
شوهر زن: زنی که شوهر خود را می زند – زن بی رحم – توصیه می شود با این زنان هیچگونه رابطه ای برقرار نشود
شیر زن: شیر ماده – شیر وحشی – زنی با دندان ها و پنجه هایی شبیه به شیر که باید از او اطاعت شود
ظنین : در متون تاریخی به صورت زنین آمده است – جمع مکسر زن – زنها
کف زن: زن کار درست – خانمی که همه را در کف می گذارد
گردن زن: زنی که گردن میزند – بی رحم ترین نوع زن – زن جلّاد
مازندران: تختخواب – (ما + زن + در آن) جایی که مرد و زن در آن با هم هستند
مرزنگوش: کاربرد خاصی ندارد اما با توجه به ریشه تاریخی آن (مرد + زن + گوش) نتایج زیر برداشت می شود؛
- مردی که به حرف زنش گوش می کند - زنی که گوش مردش را می کشد - مردی که گوش زنش گوشواره می کند
نازنین : مرد – (نا + زن + این / این یارو که زن نیست) – یک نوع فحش رکیک – عبارتی برای تحقیر جنس مؤنث
همزن: زنی که حال همه ی مرد ها را به هم میزند
| |
|