Br!tney βυzzиιм
Posts : 94 Join date : 2011-10-22 Age : 31
| Subject: معدن زر 28/10/2011, 6:46 am | |
| داشت مردي همسري پير و عليل بود از دست نق و نوقش ذليل
طفلكي اوضاع جيبش زار بود لاجرم او خارج از آمار بود
اصلن از اوضاع خود راضي نبود سخت و قاچاقي تنفس مي نمود
پيرزن روزي هواي كوچه كرد ميل تمر و قيسي و آلوچه كرد
چون كه شد از خانه بيرون پيرزن خورد ماشيني به او ، اي واي من
ريق رحمت را دو دستي سركشيد سوي آن دنيا سريعن پر كشيد
حادثه رخ داد در ماه حرام ديد شوهر صحنه را از پشت بام
خودرو مربوطه هم بي ام و بود داشت از هر سو براي مرد سود
بود دوبله نرخ خون پيرزن جيب شوفر هم كه سرشار از تومن
از ديه شد وضع شوهر زير و رو داشت ديگر پيش مردم آبرو
باز آمد داخل آمار او رفت با دستان پر بازار او
هرچه را مي ديد و عشقش مي كشيد با كمال ميل آن را مي خريد
چون محرم بود، مردم سوگوار مرد اما سرخوش و سرمايه دار
چون سر آمد عدۀ آن پيرزن گرچه تربود همچنان آب كفن
آگهي زد در مجله پيرمرد در يكي از آن جرايد هاي زرد
گر جرايد جمع بستم بي خيال اختيار شاعري بوده ، ننال
گفت دارم قصد تجديد فراش با زني پير و به شدت آش و لاش
آن زني كه واقعن تاج سر است معدن زر ، چاه نفت و گوهر است
گر بيابم همسري را اين چنين بر فراز آسمان ها يا زمين
نوكر حلقه به گوشش مي شوم گر بخواهد بنده موشش مي شوم
گفت با « جاويد» رندي ناقلا عمه اي دارم چو لوز و باقلوا
گر خورد حتي الاغي هم به او مي شود با مرگ جلدي روبرو
باب طبع اوست عمه جان من واقعن هولوست! عمه جان من
مي توانم عمه را عقدش كنم اين چك واخورده را! نقدش كنم
مهر او باشد وليكن يك هزار سكه البته ،نه زردك يا خيار
| |
|